سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز داد بر ستمگر سخت‏تر است از روز ستم بر ستم بر ، . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :0
کل بازدید :16795
تعداد کل یاداشته ها : 36
103/2/28
5:5 ص

  

6- جهانی شدن فرهنگ و امنیت ملی

                در تعاریف و نظریه های مختلف در مورد فرهنگ یک نکته مشترک وجود دارد و آن اینکه، فرهنگ مشخصه انسان و عامل اصلی هویت بخشی به اجتماعات انسانی از سوی دیگران است. در نزد گروهی دیگر فرهنگ را به مثابه مجموعه ای از نهادها، ساختارها یا الگوهایی می بینند که هویت جوامع را تشکیل می دهد و گروه سوم به فرهنگ به منزله اصلی ترین تجلی حیات انسانی و مجموعه ای از نمادهای مرتبط با یکدیگر می نگرند. در هر سه برداشت،‌ فرهنگ عصاره حیات اجتماعی انسان و جلوه گاه انسانیت انسان در عرصه اجتماعی معرفی شده است. در تحلیل طبقه بندی تعاریف مختلف از فرهنگ نشان می دهد که این مفهوم همانند بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی، هر کدام از صاحب نظران با توجه به قلمرو، دامنه و میزان حضور فرهنگ در عرصه های اجتماعی، مادی و معنوی تعریف و برداشت خود را از فرهنگ ارائه داده اند. کلاید کلوکونی در پژوهشی دویست و هفتاد تعریف از فرهنگ را در دوازده طبقه دسته بندی نموده است که شامل فرهنگ به مثابه «کل روش زندگی»، « میراث اجتماعی»، «روش تفکر ‌احساس و اعتقاد مردم»، «ذهنیت رفتار»، « چگونگی رفتار»، « محزون آموخته ها»، « معیار تکرار امور»،‌ «رفتار اکتسابی»، ‌«مکانیزم قواعد هنجاری رفتار»، «تکنیک تطبیق با محیط»، «رسوب تاریخ» و «ماتریس رفتار» می باشد. (ابوالقاسمی، 1384، ص 14)

                 با توجه به آنچه بیان شدن، تلقی و تعریف فرهنگ از منظر این نوشتار مبتنی بر دیدگاه جامع نگرانه است به گونه ای که می تواند با دین ارتباط و تعامل برقرار کند و آن تعریف به شرح زیر می باشد. « فرهنگ عبارت است از باورها و ارزش هایی که از زیرساخت های فکری و جهان بینی انسان ها نشأت می گیرد و در عرصه های مختلف و زیست فردی و اجتماعی زندگی متجلی می شود.» ( همان ، ص 46) پیتر، جی، کاترنشتاین در اثر « فرهنگ امنیت ملی، هنجارها و هویت در سیاست جهانی» بنیان بسیار مهمی را در حوزه مطالعات امنیتی گذاشته که کمتر کسی به آن پرداخته است. ( افتخاری، 1384، ص 43) این رویکرد با تفحص در مبانی فرهنگی امنیت، گستره وسیعی را در پیش روی پژوهشگران این حوزه می گشاید. مدعای اصلی این پژوهشگر این است که، منافع امنیتی را بازیگرانی تعیین می کنند که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار دارند. بنابراین نوع قدرت و امنیت تحت تأثیر هنجارهای دولت و بازیگران است. در این نگاه امنیت ملی مبنتی بر اصل بنیادین « فرهنگی شدن محیط » است. هر محیطی امنیتی دارای سه لایه است که نوع و ترکیب آنها می تواند در سیاست های امنیتی هر واحد ملی مؤثر باشد. این سه لایه عبارت است؛ نهادهای رسمی که رژیم امنیت را شکل می دهند، فرهنگ سیاسی که مواردی همچون حقوق بین الملل، دولت های ملی و هنجارهای عمومی را دربر می گیرد و در نهایت، الگوهای بین المللی که به ایجاد روابط حسنه یا خصمانه منجر می شود. با تأمل در لایه های سه گانه بالا مشخص می شود که جوهر اصلی امنیت ملی را ملاحظات فرهنگی شکل می دهد. به همین دلیل رویکردهای جدید، محیط امنیتی دولت ها را در عمل بیشتر فرهنگی - اجتماعی می دانند. با این رویکرد می توان گفت، فرهنگ از جهت تأثیرات هویتی حداقل دارای سه کارکرد است:

1.      تلقی را از زندگی دگرگون می کند.

2.      الگوی حکومتی را می تواند تغییر دهد.

3.      الگوی نظام بین المللی را نیز متأثر می سازد.

7)     بنابراین، امنیت ملی از آن حیث که در فضای فرهنگی تازه ای قرار گرفته است، که از آن به فرهنگ جهانی نام برده می شود، طبعاً تحول پذیرفته، شکل و ماهیت تازه ای به خود می گیرد و آنچه به امنیت جهانی هویت می بخشد، فرهنگ است. و از این منظر امنیت ملی؛ عبـارت اسـت از شـرایـطی کـه یـک ملـت بتـوانـد اهداف، ارزش‌هـای اسـاسـی، بنیـادین و هویت ملی خود را حفـظ، نهـادینـه و تـوسـعه داده و در رویـارویـی با ارزش‌هـای فـرهنـگی معـارض، از گفتمـان مسـلط برخوردار بوده و فاقد آسیب‌پذیری فرهنگی باشد. با این نگرش باید گفت؛تهدیدهایی که اهداف، ارزش‌های اساسی، بنیادین و هویت ملی را به گونه‌ای بی‌اعتبار شدن نهادها و ساختارهای اجتماعی مرزآفرین

8)     گسترش و جهانگیر شدن فرهنگ مصرف گرایی نظام سرمایه‌داری

6- جهانی شدن فرهنگ و امنیت ملی

                در تعاریف و نظریه های مختلف در مورد فرهنگ یک نکته مشترک وجود دارد و آن اینکه، فرهنگ مشخصه انسان و عامل اصلی هویت بخشی به اجتماعات انسانی از سوی دیگران است. در نزد گروهی دیگر فرهنگ را به مثابه مجموعه ای از نهادها، ساختارها یا الگوهایی می بینند که هویت جوامع را تشکیل می دهد و گروه سوم به فرهنگ به منزله اصلی ترین تجلی حیات انسانی و مجموعه ای از نمادهای مرتبط با یکدیگر می نگرند. در هر سه برداشت،‌ فرهنگ عصاره حیات اجتماعی انسان و جلوه گاه انسانیت انسان در عرصه اجتماعی معرفی شده است. در تحلیل طبقه بندی تعاریف مختلف از فرهنگ نشان می دهد که این مفهوم همانند بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی، هر کدام از صاحب نظران با توجه به قلمرو، دامنه و میزان حضور فرهنگ در عرصه های اجتماعی، مادی و معنوی تعریف و برداشت خود را از فرهنگ ارائه داده اند. کلاید کلوکونی در پژوهشی دویست و هفتاد تعریف از فرهنگ را در دوازده طبقه دسته بندی نموده است که شامل فرهنگ به مثابه «کل روش زندگی»، « میراث اجتماعی»، «روش تفکر ‌احساس و اعتقاد مردم»، «ذهنیت رفتار»، « چگونگی رفتار»، « محزون آموخته ها»، « معیار تکرار امور»،‌ «رفتار اکتسابی»، ‌«مکانیزم قواعد هنجاری رفتار»، «تکنیک تطبیق با محیط»، «رسوب تاریخ» و «ماتریس رفتار» می باشد. (ابوالقاسمی، 1384، ص 14)

                 با توجه به آنچه بیان شدن، تلقی و تعریف فرهنگ از منظر این نوشتار مبتنی بر دیدگاه جامع نگرانه است به گونه ای که می تواند با دین ارتباط و تعامل برقرار کند و آن تعریف به شرح زیر می باشد. « فرهنگ عبارت است از باورها و ارزش هایی که از زیرساخت های فکری و جهان بینی انسان ها نشأت می گیرد و در عرصه های مختلف و زیست فردی و اجتماعی زندگی متجلی می شود.» ( همان ، ص 46) پیتر، جی، کاترنشتاین در اثر « فرهنگ امنیت ملی، هنجارها و هویت در سیاست جهانی» بنیان بسیار مهمی را در حوزه مطالعات امنیتی گذاشته که کمتر کسی به آن پرداخته است. ( افتخاری، 1384، ص 43) این رویکرد با تفحص در مبانی فرهنگی امنیت، گستره وسیعی را در پیش روی پژوهشگران این حوزه می گشاید. مدعای اصلی این پژوهشگر این است که، منافع امنیتی را بازیگرانی تعیین می کنند که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار دارند. بنابراین نوع قدرت و امنیت تحت تأثیر هنجارهای دولت و بازیگران است. در این نگاه امنیت ملی مبنتی بر اصل بنیادین « فرهنگی شدن محیط » است. هر محیطی امنیتی دارای سه لایه است که نوع و ترکیب آنها می تواند در سیاست های امنیتی هر واحد ملی مؤثر باشد. این سه لایه عبارت است؛ نهادهای رسمی که رژیم امنیت را شکل می دهند، فرهنگ سیاسی که مواردی همچون حقوق بین الملل، دولت های ملی و هنجارهای عمومی را دربر می گیرد و در نهایت، الگوهای بین المللی که به ایجاد روابط حسنه یا خصمانه منجر می شود. با تأمل در لایه های سه گانه بالا مشخص می شود که جوهر اصلی امنیت ملی را ملاحظات فرهنگی شکل می دهد. به همین دلیل رویکردهای جدید، محیط امنیتی دولت ها را در عمل بیشتر فرهنگی - اجتماعی می دانند. با این رویکرد می توان گفت، فرهنگ از جهت تأثیرات هویتی حداقل دارای سه کارکرد است:

4.      تلقی را از زندگی دگرگون می کند.

5.      الگوی حکومتی را می تواند تغییر دهد.

6.      الگوی نظام بین المللی را نیز متأثر می سازد.

بنابراین، امنیت ملی از آن حیث که در فضای فرهنگی تازه ای قرار گرفته است، که از آن به فرهنگ جهانی نام برده می شود، طبعاً تحول پذیرفته، شکل و ماهیت تازه ای به خود می گیرد و آنچه به امنیت جهانی هویت می بخشد، فرهنگ است. و از این منظر امنیت ملی؛ عبـارت اسـت از شـرایـطی کـه یـک ملـت بتـوانـد اهداف، ارزش‌هـای اسـاسـی، بنیـادین و هویت ملی خود را حفـظ، نهـادینـه و تـوسـعه داده و در رویـارویـی با ارزش‌هـای فـرهنـگی معـارض، از گفتمـان مسـلط برخوردار بوده و فاقد آسیب‌پذیری فرهنگی باشد. با این نگرش باید گفت؛تهدیدهایی که اهداف، ارزش‌های اساسی، بنیادین و هویت ملی را به گونه‌ایفرهنگی مردم ایران و ایجاد فاصله بین ملت و نظام ایران، باید ابعادی را آماج قرار داد که جمهوری اسلامی ایران از آن به عنوان رمز ماندگاری و افزایش قدرت نفوذ خویش بهره می‌گیرد. ابعادی مانند: هویت فرهنگی، جذابیت، حمایت مردمی، مشروعیت سیاسی و احساس فراگیر امنیت همگانی. تیمر من کنت عضو عالیرتبه سازمان سیا، کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین درسیاستهای ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی رژیم ایران است.واین فقط با اقدام نظامی وتحریم اقتصادی بدست نمی آید.بلکه باید نفوذ روحانیون از بین برود و عقایدانقلابی از درون تهی شود.

به همین سبب آمریکائیان براین باور ند که برای رسوخ در این هویت و ایجاد فاصله بین ملت و نظام ایران، باید ابعادی را آماج قرار داد که جمهوری اسلامی ایران از آن به عنوان رمز ماندگاری و افزایش قدرت نفوذ خویش بهره می‌گیرد (بایر، 2008 ). منظور آمریکایی‌‌ها از آن «‌ابعاد» ، هویت فرهنگی، جذابیت، حمایت مردمی، مشروعیت سیاسی و شمول فراگیر احساس امنیت همگانی است. تامل در متون رسانه ‌های فارسی آمریکا، و سایر کشور‌های غربی، آشکار می‌سازد که آنان با بهره گیری از ساز وکار‌های روان شناختی و جامعه شناختی، در پی آن هستند تا فرهنگ، روابط و نهاد‌های اجتماعی، احساس دلبستگی و انسجام ملی، وحدت سیاسی و مذهبی و جز آن را آماج فشار و تهدید قرار دهند و زمینه «‌تغییر رفتار» ‌و «‌فروپاشی از درون» ‌را فراهم سازند. پیداست که چنین تهدیدی، به سبب ماهیت غیر مستقیم، پنهان و مشروع نمای خود، خطرناک تر از تهدید سخت و مستقیم است. چه، شواهد روان شناختی زیادی وجود دارد که آشکار می‌سازد اینگونه تهدید‌ها تاثیر عمیق و ناهشیار انه ایی بر سازمان ذهنی افراد، و نظام فرهنگی جامعه و نهاد‌ها و سیستم ‌های اجتماعی، بر جای می‌نهد. یا به تعبیر ترکی حمد (ترجمه آموزگار، 1383) اینگونه تهدید‌ها موجب زوال نظام ‌های فرهنگی و سیاسی ملت ‌های آماج می‌گردد. به همین سبب، ضروری است اینگونه تهدید‌ها به دقت مورد کاوش قرار گیرند و برای مقابله با آنها، و تقلیل دامنه تاثیر شان، چاره اندیشی شود. در جمع بندی به دلایل زیر می توان گفت، امنیت ماهیت فرهنگی یافته است و برجسته ترین وجه جهانی شدن، ابعاد فرهنگی آن است.

  1. ظهورگفتمان های جدید هنجاری و فرهنگی در روابط بین الملل .
  2. شکست الگوهای امنیتی سنتی و ظهور بازیگران جدید فراملی و فروملی.
  3. ظهور بازیگران شبکه ای همچون رسانه های چندوجهی جدید
  4. ظهور الگوها و تئوری های جدید با ماهیت فرهنگی.
  5. تحول در مفهوم فرهنگ امنیت ملی به مثابه تغییر محیط و هنجارها.
  6. طرح مفاهیم جدید، همچون مشارکت عمومی، رضایتمندی و امنیت اجتماعی و تعریف امنیت ملی ، به عنوان مقوله ای برآمده از درون جامعه و پدیده ای زمینه وند.

در حالی که دانشمندان و نویسندگان کلاسیک روابط بین الملل بیشترین تکیه را برای توضیح عوامل موثر در زندگی بین المللی انسان، بر پدیده های سیاسی و اقتصادی می گذارند. گروهی از آنان دریافتند که تنها با توجه به سیاست و اقتصاد محض نمی توان به ژرفای روابط بین ملت ها دست یافت. این گروه از متفکران پاسخ سوالات خود را در حیطه فرهنگ و مسائل فرهنگی جستجو کردند و بر آن شدند که ضمن پذیرش عمل موثر و عمده سیاسی و اقتصادی، توجه ویژه به مقوله فرهنگ نمایند و این بعد زندگی اجتماعی انسان را در عرصه بین الملل نیز مورد مطالعه قرار دهند.

گروهی از نظریه پردازان فرهنگ را به مثابه عامل یکپارچه ساز و نظم دهنده جهان جدید تعریف می کنند. فوکویاما از جمله نویسندگانی است که گرچه فرهنگ را به تنهایی عامل غالب در روابط بین الملل نمی داند، اما معتقد است جهان به لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک به سوی یکسانی و یکپارچگی پیش می رود. به نظر فوکویاما با شکست کامل مارکسیسم، مدل فرهنگی لیبرال دمکراسی غربی، به پیروزی نهایی دست یافته است و این پیروزی می تواند زمینه ساز پایان تعارضات حاد سیاسی- ایدئولوژیک و به معنای دیگر پایان تاریخ باشد. وی با استناد به اندیشه های هگل و مارکس، منازعه را موتور حرکت تاریخ می داند و چنین بیان می کند که حرکت تاریخ از منازعه میان اندیشه ها و طبقات اجتماعی است که سازنده تاریخ است و تمامی حوادث تاریخی از چنین درگیری ها و مجادلاتی نشأت می گیرد. از دیدگاه فوکویاما، نحوه پایان تاریخ متفاوت است. به نظر وی تقابل میان دو ایدئولوژی و دو فرهنگ مشخص شاخص های دو نظام سیاسی- اقتصادی هستند، مهم ترین نمود و عامل بقاء تاریخ بوده است. اما این تعارض تاریخ ساز با شکست مارکسیسم و پیروزی لیبرال دموکراسی به پایان رسیده است.

گروه دیگر از متفکران غربی، جایگاهی بنیادین برای فرهنگ در عرصه تحولات بین المللی قائل اند. این گروه با نگاهی ویژه به نظام جهانی، ریشه و بنیاد تقابل و رویارویی در عرصه بین المللی را وجود یک تقسیم بندی فکری و فرهنگی می دانند. از دیدگاه آنها آنچه در جهان موجب تعارض می گردد، روحیه و نگرش ویژه ای است که هویت ما را از هویت دیگران جدا می کند و این دو را مقابل هم قرار می دهند. در میان نظریه هایی که به فرهنگ به عنوان تقابل در عرصه جهانی می نگرند، نظریه برخورد تمدن ها که توسط ساموئل هانتینگتون بیان گردیده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. به همین دلیل واکنش های وسیعی را در مجامع علمی و سیاسی جهان برانگیخته و صدها مقاله و کتاب در بررسی یا نقد آن نگاشته شده و کنفرانس هایی نیز برای بحث درباره آن برگزار شده است. بر اساس این نظریه، دولت های ملی به تدریج نقش محوری خود را از دست می دهند و واحدهای تمدنی جایگزین آنها می شوند. به نظر هانتینگتون مهم ترین درگیری ها و برخوردهای جهان آینده، درخطوط گسل میان این تمدن ها روی خواهد داد. به اعتقاد او اختلاف میان تمدن ها اساسی است. تمدن ها با تاریخ، زبان، فرهنگ، سنت و از همه مهم تر مذهب متفاوت از هم جدا می شوند. در آرای مورد بررسی به رغم تمایزات و اختلافات چند ویژگی مشترک وجود دارد که فضاهای جدید را ترسیم می کند.

1-    بازسازی کامل روابط و کنش‌های اجتماعی در عرصه جهانی

2-    فرسایش و تضعیف منابع پیوند ‌دهنده فرد و جامعه ملی

3-    چالش فرهنگ‌ها و هویت‌های ملی (تقویت و گسترش خاص‌گرایی فرهنگی)

 

4-           تهدید هویت‌های محلی، ملی و منطقه ای

5-           بی‌اعتبار شدن نهادها و ساختارهای اجتماعی مرزآفرین

6-           گسترش و جهانگیر شدن فرهنگ مصرف گرایی نظام سرمایه‌داری

7- پیامدها و راهبردهای جهانی شدن فرهنگ

در بخش‌های گذشته این بررسی، در مورد آثار و تبعات جهانی شدن فرهنگ به دیدگاه‌های مختلف اشاره شد. و گفته شد،آثار مثبت یا منفی آن و میزان تاثیر آن بر هویت فرهنگی با رویکردهای مختلف به مسئله‌ی جهانی شدن به عنوان یک فرصت یا تهدید ارتباط دارد. موضوعی که از منظر و دیدگاه صاحب‌نظران مختلف مورد چالش واقع گردیده است. گفته شد، برخی از نظریه پردازان از جمله نظریه پردازان امپریالیسم فرهنگی معتقدند، فرایند جهانی شدن با فراگیر کردن فرهنگ، هنجارها و الگوهای رفتاری خاص، عرصه را بر سایر فرهنگ ها تنگ نموده و به ادغام فرهنگ ها و یکدستی آن دامن می زند. وجه غالب این فرهنگ لیبرال دمکراسی، مصرف گرایی و سکولار غرب است. از سوی دیگر برخی معتقدند، فرایند جهانی شدن با اختلال در هویت های فرهنگی سنتی جوامع، بستر لازم را برای خاص گرایی فرهنگی فراهم می سازد. بدین ترتیب نظریه پردازان دو جریان فرهنگی ناشی از فرایند جهانی شدن را در دهه های اخیر با ذکر مصادیق تقریباً مورد توجه قرار داده اند. در جمعبندی با تأکید بر دیدگاه رابرتسون می توان گفت فرایند جهانی شدن، صرفاً معطوف به یک فرهنگ جهانی نیست، بلکه این امکان تولید فرهنگ خاص و تقویت خاص گرایی فرهنگی را هم فراهم می سازد. بنابراین در عین از میان رفتن امکانات و شرایط هویت سازی سنتی، منابع و امکانات و شرایط جدیدی را فرایند جهانی سازی فراهم می کند که بر اساس آن هر فرد و جامعه می تواند هویت خود را بازسازی کند.در این اینجا برآنیم تا چنانچه پیامد جهانی شدن فرهنگ را  ترکیبی از  تهدید برای خدشه‌دار شدن هویت فرهنگی و فرصت برای نقش آفرینی با استفاده از منابع قدرت نرم فرض‌کنیم، به بررسی راهبردهای مقابله با خطرات احتمالی و بهره گیری از ظرفیت های فرصت آفرین آن بپردازیم تا از این رهگذر بتوان از بیشترین مزایای پدیده جهانی شدن بهره‌مند شد و زیان‌ها و خسران‌ آن را به حداقل رسانید. و به عبارت دیگر سوال اصلی این بخش از مقاله این است که، در مورد پدیده جهانی شدن فرهنگ، با نگرش راهبردی و با توجه به مجموعه ظرفیت ها و محدودیت های داخلی و خارجی کشور چه راهبردهایی باید اتخاذ گردد؟ برای پاسخ به سوال فوق توسط نگارنده این مقاله، از منظر تعدادی از نخبگان و صاحبنظران فرهنگی سپاه (8 نفراز دانشجویان مقطع دکترا در رشته تهدیدات و امنیت ملی) عوامل محیطی موثر بر جهانی شدن فرهنگ و راهبردهای آن مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق با توجه به اهداف تحقیق از زمینه یابی نظرات متخصصان استفاده شد. روش تحقیق زمینه یابی(survey research) یک روش تحقیق است که به منظور جمع آوری اطلاعات و داده ها درباره یک موضوع خاص به صاحب نظران آن موضوع مراجعه می شود. با عنایت به اینکه در این تحقیق در پی بررسی عوامل محیطی موثر بر پدیده جهانی شدن فرهنگ و همچنین ارزیابی و اولویت‌بندی راهبردهای آن از منظر نحبگان فرهنگی و دانشجوی دوره های دکترای دانشگاه امام حسین(ع) با استفاده از ابزار پرسشنامه و در چهارچوب مدل مدیریت راهبردی بودیم، افرادی که برای این پژوهش انتخاب شده اند که با توجه به اهداف تحقیق از اطلاعات غنی در موضوع برخوردار بودند. نتایج بدست آمده در مورد عوامل تعیین کننده محیطی و راهبردهای اولویت دار پیشنهادی عبارت است:



1- A-G.Frank

2- I.Wallertein

3-E.Wolf

4-Wilkinson

1-global

2- globalizing